روزگاری بود در سال های 81 ،82 که دوربین های دیجیتال ابتدای راه
بودند و تازه سر از ایران در آورده بودند.چیز غریبی بود در آن سال ها.کمتر کسی می
دانست چیست وحتی آن که داشته باشد.همان سال ها بود که اولین دوربین دیجیتال یک
مگاپیکسلی سامسونگ را با 64 مگابایت حافظه جانبی با قیمت زیاد خریدم.(معادل یک ماه
حقوق آن سال ها)
روزهای آخر سال تحصیلی 84-83 بود .دوربین را مدرسه بردم
تا عکس یادگاری با کلاس ها بگیرم.پدر یکی از بچه های کلاس دوم هم از خارج از کشور
یک دوربین دیجیتال خریده بود و او آن را مخفیانه به مدرسه آورده
بود تا در روزهای آخر عکس بگیرند.در کارگاه رایانه امتحان عملی داس می گرفتم که
متوجه شدم بچه نقشه می ریزند تا مرا از پشت پنجره صدا کنند و وقتی من پرده را کنار
زدم از من عکس بگیرند. من هم اتفاقا دوربینم همراهم بود و خصوصا که آنها هم نمی
دانستند من هم دوربین دارم.
آنها مرا صدا زدند و من هم
طبق برنامه ی آنها پرده را کنار زدم تا پاسخ آنها را بدهم .حالا می توانید فکرش را
بکنید که چه کسی از چه کسی عکس گرفت و عکس العمل آنها چه بود؟
اوج غافلگیری رو میشه تو
چهره صدرا دید.این عکس برای اولین بار است که توسط کسانی غیر از خودم دیده می شود.
اگر کسی از این دوستان خبری دارد حتما به من اطلاع دهد.
خدا نگهدار این عزیزان
باشد.آقای احمدی و صابر و سایر بچه های کلاس دوم 3