صد پرهون

دایره ای برای جمع شدن...

صد پرهون

دایره ای برای جمع شدن...

در دنیای امروز زندگی مجازی امری رایج و ناگزیر است. این هم باشد دایره ای برای یک دور همی مجازی. به همین سادگی...
کانال اختصاصی

روزگاری بود در سال های 81 ،82 که دوربین های دیجیتال ابتدای راه بودند و تازه سر از ایران در آورده بودند.چیز غریبی بود در آن سال ها.کمتر کسی می دانست چیست وحتی آن که داشته باشد.همان سال ها بود که اولین دوربین دیجیتال یک مگاپیکسلی سامسونگ را با 64 مگابایت حافظه جانبی با قیمت 

افرادی مثل شمر که از اشراف کوفه و با سابقه شرکت در جنگ صفین بود، وقتی با آن شدت و حدت علیه امام حسین و اصحابش جنگید و حرف می زد و امام را به جهنم بشارت می داد و هر سخن زشت و ناهنجاری از دهانش در می‌آمد، چه فکری می‌کرد؟ چگونه عمل خود را توجیه می نمود؟
روشن است که چنین اقدامی نمی توانست بدون توجیه باشد، توجیهی که شمر را راضی کرده باشد یا دست کم سعی کند تا راضی کند یا دست کم برای ساکت کردن دیگران آن را مطرح کرده باشد.

ابواسحاق سبیعی گوید:

شمر همراه ما نماز می‌خواند. پس از نماز دستان خود را به آسمان بلند کرده می گفت: خدایا! تو آگاهی که من شریف هستم. مرا ببخش.

به او گفتم: چگونه خداوند تو را ببخشاید در حالی که در قتل پسر پیامبر (ص) همراهی و معاونت کرده‌ای؟

گفت: وای بر تو! چه باید می کردیم؟ این ها [حکام] دستوری به ما دادند و ما با آن مخالفت نورزیدیم. اگر با آنها مخالفت می کردیم، از شتران آبکش بدتر بودیم.

گفتم: این عذر زشتی است. اطاعت تنها در کارهای معروف است. [لسان المیزان: 3/504].

برای چندمین بار فیلم رستگاری در شاوشنگ ( محصول1994) رو دیدم . فیلمی زیبا با با بازی تیم رابینز و مورگان فریمن.گرچه فیلم نامزد 7 اسکار شد ولی از جوایز چیزی نصیبش نشد.
فیلم درباره امید است و اینکه امید چیز خوبی است اما با روایت خودش.فیلمی که به نظر من فقط پاپیون( papilon ) می تواند با آن رقابت کند.
اگر این فیلم را ندیده اید حتما ببینید.نظرتان را نسبت به زندگی عوض می کند. و این که امید چیز خوبی است.

+ می دونی وقتی آزاد بشم کجا میرم ؟

- کجا ؟

+ زیواتنو ... توو مکزیکه !
یه جای کوچیک توو اقیانوس ِ آرام ...
می دونی مکزیکیا راجع به این اقیانوس چی میگن ؟
میگن هیچ خاطره ای نداره ...
دلم می خواد بقیه ی عمرمُ اونجا بگذرونم ...
یه جای گرم که هیچ خاطره ای در اون نباشه ...

 

ساحل فریدونکنار - تابستان 93

روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه!
نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه!


این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار،
پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه!


باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا،
به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه!


شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار،
دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!


جان من برخیِ " آن مرد " که در شط فرات،
تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه!


...
هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین،
ای دمش گرم!! سرش رفت، ولی قولش نه!

 

یادمان نرود عطش امام ، تشنگی از جنس آب نبود، از جنس اسلام بود.از جنس انسانیت بود.عطش برای حفظ اسلام و مقام انسانیت.
اگر خوب گوش دهیم هنوز صدای حسین را از عمق تاریخ می شنویم:
"آیا یاری گری هست که مرا یاری کند."
یادمان باشد حسین تشنه کمک برای حفظ اسلام و احیا انسانیت است .یاری اش دهیم!
با مهربانی به هم دیگر.
با احترام به حقوق همدیگر.
با کمک به مظلومان.
با گرفتن دست محرومان.
با ایستادن جلو ظالمان.
با اقامه ی تمام اصول انسانیت.
با رعایت تمام اصول اسلام.

خوب گوش کنید صدای حسین را روشن تر از خورشید خواهید شنید. حسین تشنه است....
"آیا یاری گری هست که مرا یاری کند."

 

چند روز گذشته اتفاقاتی باعث شد تا با کتاب راز فال ورق نوشته یوستین گوردر رو به رو شوم.کتاب یکی از کتاب های پرطرفدار جهان است.نویسنده ی کتاب دنیای سوفی...

عـبارت «پیش‌بینی ناسا از خشکسالی سی‌ساله برای ایران» چیزی است

دیگر  این گون چیزی از نسیم نخواهد پرسید....


بهار 93- دامنه های بینالود

یک مقایسه ی ساده بین این عکس و آنچه الان از این منظره در ذهن داریم ، رشد شهرنشینی را به خوبی نشان می دهد. این باغ تاریخی در میان قنات ، زمین های کرت بندی شده ی سنتی و خیابان های بدون اتومبیل واقعا دیدنی شده است. این عکس می بایست متعلق به دهه ی پنجاه باشد. در این سی چهل سال چه گذشته بر این قطعه ی تاریخ! با این سرعت تغییر تا چهل سال دیگر چه خواهد شد؟